هفته11
سلام عسل مامان خوبی؟سلامتی؟منم خوبم ،بابامهدی هم خوبه ولی امروز ناهار خونه نیومد.مسجد محلشون کار داشتن همونجا موند.امروز صبح رفتم آزمایشگاه و واسه قند وتیرویید آزمایش دادم.باباتم باهام اومد.آخه صبحها یه کم حالم بدمیشه.واسه همین ترسیدم تنها برم،زودکارمون تموم شد وبرگشتیم.گشنه ام بود،صبحونه خوردم وفوری رفتم تو تخت وخوابیدم،وای همه رو معده ام مونده بود.به زور پا شدم.مادر جونت اومده یه سر پیشم،یه کم نشست وبعد رفت. بگذریم؛بعضی وقتها اینقد دلم میخواد زود بیای پیش ما تا روی ماهتو ببینم.ولی وقتی فکر زایمان میوفتم میترسم،میگم جات خوبه حالا.نمی خوام به خودم ترس راه بدم ولی بعضی وقتها بدجوری میترسم توکل به خدا،توسالم باش من همه چی رو تحمل میکنم عزیزم....
نویسنده :
مامان نیکان
1:43